باغچه ی خاکستری

متن مرتبط با « بهداشت» در سایت باغچه ی خاکستری نوشته شده است

هــَمه ی تــَـن

  • شکایت از خدا ، راهی برای فرار از واقعیت بود  مشکل اینجاست...نزدیک تر از رگ گردنزنجیره ای پایدار از تمام چیزهایی که تنفر برانگیز بوداز همان آغاز زیستن تا به حال که چه مقاوم شکل گرفته و به وحدت رسیده این تـَن از پایه کج است., ...ادامه مطلب

  • رَهیــدن

  • انگار که از جهانی دیگرم ...از کهکشانی دیگر ...موجودی نامیرا از  آندرومداء با دنیا غریبه ام ...هیچ چیز را نمی فهممم...هیچ کس را ...من در خوابــِ تلخـِ خلقـِ خالقِ خویش در پیِ رهیدنم , ...ادامه مطلب

  • پــسربَچه

  • از رفتن می ترسیدمبه دنبال دلیل بودم برای ماندن پیدایم کرد ...طول کشید اما ، پیدایش کردم شیدایم کرد ...راه من نبود اما ، اطاعتش کردمنا امیدم کرد ...دردناک بود اما ، نگاهش کردمتا لحظه ی ناپدید شدنش... , ...ادامه مطلب

  • لحظـه

  • 1:13:20 چشمانم را می بندم... شروع به تصور می کنم... ساحلی پاک از انسان... صدای موج های خروشان مدیترانه ای...  ابر های غول پیکری شبیه به پنبه که سر تا سر اسمان را پوشانده...  باد... انگار باید عجله کرد, ...ادامه مطلب

  • مـــادر

  • آه مادر ... می بینی؟ خاطرات ، فرزندت را به صلابه کشیده است  هر چقد&, ...ادامه مطلب

  • کمدی الهی

  • راه را گم کردم و باز به خانه ی اول بازگشم  سال هاست که با کینه ای کهنه به دنبال مسیر خوشبختی می گردم چه بسیار اندوه ها پشت این نقاب من آرامیده است  حال که بازگشتم ... حال که جز شکست هیچ چیز دستم را نگرفت .... دیگر تلاش نمی کنم به استقبال سکوت می روم... و زندگی خاکستری ام را  بی نقاب تماشا می کنم .   نوشته شده در جمعه یکم بهمن ۱۳۹۵ساعت 3:47 توسط Mohammad| ,کمدی,الهی ...ادامه مطلب

  • هزار و یک شب

  • خواب ، چشم هایم گرفت از خستگی دیگر رهایی نیست انگار  راه این شب را گرفت پاهای من دیگر توانی نیست انگار در دل شب های خیس بی ترانه این تنفر این سیاهی هاست ، که می ماند انگار آخرِ این راه پر پیچ و خم من  خوابِ ترس و وحشت و سیگار است انگار امشبم مثل هزار و یک شب قبل  درد هایم را نوشتم من ولی فرق دارد انگار نوشته شده در پنجشنبه چهاردهم بهمن ۱۳۹۵ساعت 1:22 توسط Mohammad| ,هزار ...ادامه مطلب

  • پوچی مطلق

  • یادش به خیر قبل ها ، دلم هوای بچگی ام را می کرد دلم برای نیمکت و گچ و زنگ مدرسه تنگ می شد برای همبازی های دوران کودکی ، برف بازی ، رگبار های بهاری ، تابستان ، ...حداقل آن روزها عطر آن خاطره ها ، مرا در مسیر زندگی ام حفظ می کرداما حال که به خود می اندیشم در پیچ و خم انتهای افکار پر ابهاممخود را در گوشه ی خیابان همانند علف هرزی که در زیر پلی در جوب روییده پیدا میکنم نه هستم ...نه نیستم ...هر روز بیشتر از روزهای قبل فراموش می کنم ... فراموش می شوم...دیگر چیزی جز تاریکی دیدنی نیست  کاش تکرار شوم . نوشته شده در یکشنبه بیست و دوم مرداد ۱۳۹۶ساعت 21:6 توسط Mohammad| ,پوچی,مطلق ...ادامه مطلب

  • سکـــوت

  • در این ســـوز... میان حجم انبوه فیلتر های بی جان  کنار این نوشته های نصفه و نیمه  گرمای آتش کبریت را هدیه انگشت هایم میکنم  چه کسی فراخی این اندوه های خاکستری را دید... این همه بی قراری را ... تنفر ازین همه پوچی که با هر بازدم به آتش میکشم نگاره ای از آرامشی دروغ... و نگاهی که بر دل آسمان بی ستاره ی این شب دوخته شده سکوت این شب های بیداری را دوست دارم .  ,سکوت,سکوت بره ها,سکوت میکنم,سکوتم از رضایت نیست,سکوت شب,سکوت بره ها 2,سکوت چت,سکوت شعر,سکوت در برابر ظلم,سکوت عشق ...ادامه مطلب

  • مسـافر

  • اوضاع ازانچه که فکرش را میکردم پیچیده تر شده من مانده ام و من  بی هدف ... جوانی ام رو به پایان است  دیگر فرصتی نمانده حال وقت کوچ است  بند های پوتینم را سفت کرده ام با کوله باری کوچک ... راهی این جاده ی بی انتها می شوم ... تا قاصدک هایش را هدیه ی آسمان کنم شاید دوباره جایی برای نشستن بود...,مسافران,مسافری از هند,مسافرت,مسافره,مسافرين,مسافر کوچولو,مسافر بين الكلمات,مسافران مهتاب,مسافرخانه تهران,مسافر ...ادامه مطلب

  • کوچه ی اَقاقیـا

  • حادثه ای زودهنگام... احساس دو غریبه... در زیر باران کوچه ی اَقاقیا , ورق خورد... همهمه ی خاطراتی که صف کشیده بودند تا در قطار پاییز , به سمت فراموشِستان روانه شوند در لا به لای مسافران دیار فراموشی... نقاشی هایی بودند که بوی غریب امید را به همراه خود داشتند ...  مانع این کوچ اجباری شدند... غروبی وسیــع ... پر از حرف... سِــیلِ خشمی از خاطراتی خاکستری که منتظر علت این معلول هستند... آری...  ایــن بار... بهــار... در آخرین پاییز به پیشواز عشق آمد ,کوچه ی اقاقیا ...ادامه مطلب

  • دوستت دارم

  • اینبار.... در این شب ابری... در کنار انبوهی از اندوه مشکلات... کلبه ای ساختم  کلبه ای که دور تا دورش را دیواری بلـــــند از خاطره هایمان فرا گرفته است  آری... در شبی به بلنـــدیه یلــدا .... کلبه ای از جنس عشق و حسرت .... در گوشه ای از این شکنجه گاه...  اسیری تو را صدا میزند ... در انتهای دوستت دارم هایش    ,دوستت دارم,دوستت دارم همسرم,دوستت دارم in english,دوستت دارم عشقم,دوستت دارم مادر,دوستت دارم خواهرم,دوستت دارم هميشه هميشه,دوستت دارم meaning,دوستت دارم گروه سون,دوستت دارم خدا ...ادامه مطلب

  • مـــرداب

  • قـــاصدک....,مرداب گوگوش,مرداب,مرداب انزلی,مرداب به انگلیسی,مرداب هسل,مردار سنگ,مرداب هسل مازندران,مرداب انزلي,مرداب نشتارود,مرداب چیست ...ادامه مطلب

  • بـــهار

  • زمستان... دی ... پایان اشتباهی خوب , با کوله باری از تجربه ای بی ارزش به سوی خانه بهمن ... قدم در چالشی دشوار برای فرار از احساسات نمایشی  زهر با نگاره ای تلخ اسفند .... میلادی به هنگام برای خانه ی کوچکمان دوباره ... غروبی غم انگیز در اوج طلوع دوباره ... خسته و خواب آلود روحی تکه و پاره در پی شروعی دوباره و ترمیم زخم هایش سوسوی چراغ امید من در دل انبار   چشم به راه آمدن فصلی نو  زمستان . بهــار ...    ,بهاره رهنما,بهاره کیان افشار,بهاره افشاری,بهار,بهارات الكبسة,بهار نارنج,بهارات,بهارات الشاورما,بهارات الفلافل,بهاره هدایت ...ادامه مطلب

  • خـــواب

  • گرما  هوا بسیار گرم شده  گردافشانی گل ها باعث شده بسیار خسته و بی حوصله شوم هیچ وقت فکرش را نمی کردم استراحت در بام خانه آن هم زیر آفتاب اینقدر دلنشین باشد آفتابی داغ و آرام بخش  انگار تمام افکارم را جایی جا گذاشته ام  تمام وجودم را خواب فرا گرفته نسیمی گرم که پلک هایم را سنگین می کند خوابی به وسعت آسمان ... چه بوی بهشت می دهد این احساس کوچک .,خواب,خوابگاه دختران,خواب به انگلیسی,خواب تلخ,خواب مار,خوابم میاد,خواب رفتن دست,خوابگاه دانشجویی,خوابگرد,خواب زده ها ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها