هزار و یک شب

ساخت وبلاگ
خواب ، چشم هایم گرفت از خستگی

دیگر رهایی نیست انگار 

راه این شب را گرفت پاهای من

دیگر توانی نیست انگار

در دل شب های خیس بی ترانه

این تنفر این سیاهی هاست ، که می ماند انگار

آخرِ این راه پر پیچ و خم من 

خوابِ ترس و وحشت و سیگار است انگار

امشبم مثل هزار و یک شب قبل 

درد هایم را نوشتم من ولی فرق دارد انگار

نوشته شده در پنجشنبه چهاردهم بهمن ۱۳۹۵ساعت 1:22 توسط Mohammad|

باغچه ی خاکستری ...
ما را در سایت باغچه ی خاکستری دنبال می کنید

برچسب : هزار, نویسنده : agrayroadsa بازدید : 68 تاريخ : پنجشنبه 2 شهريور 1396 ساعت: 9:26