دیگر رهایی نیست انگار
راه این شب را گرفت پاهای من
دیگر توانی نیست انگار
در دل شب های خیس بی ترانه
این تنفر این سیاهی هاست ، که می ماند انگار
آخرِ این راه پر پیچ و خم من
خوابِ ترس و وحشت و سیگار است انگار
امشبم مثل هزار و یک شب قبل
درد هایم را نوشتم من ولی فرق دارد انگار
نوشته شده در پنجشنبه چهاردهم بهمن ۱۳۹۵ساعت 1:22 توسط Mohammad|
باغچه ی خاکستری ...برچسب : هزار, نویسنده : agrayroadsa بازدید : 68