مـــادر

ساخت وبلاگ
آه مادر ...

می بینی؟

خاطرات ، فرزندت را به صلابه کشیده است 

هر چقدر که از دستش فرار می کنم

بیشتر در باتلاق ترسناکش فرو می روم

مادرم...

در تمامِ بی نهایتِ  قلبم،

در اقیانوس بی کران فکرم،

در آن سیلِ درد و آوارگی درگوشه گوشه ی روحم،

تورا زوزه می کِشم مادر، تورا فریااااااااااااد می کِشم مادر 

بیا که دلم گریه در دامانِ تورا می خواهد 

بیا که مسکن دردِ من تویی 

بیا که حال جز تو هیچ ندانم.

نوشته شده در دوشنبه سیزدهم فروردین ۱۳۹۷ساعت 4:41 توسط Mohammad|

باغچه ی خاکستری ...
ما را در سایت باغچه ی خاکستری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : agrayroadsa بازدید : 45 تاريخ : سه شنبه 1 خرداد 1397 ساعت: 22:25